نویسنده : دختر صورتی
موضوع رمان : تخیلی،عاشقانه
خلاصه رمان :
سوین اجبار میشه بخاطر عزیزانش خودش رو معامله کنه..ولی بعداسیر شدنش توسط جیمز میفهمه که تمام این مدت وسط یه بازی ای بوده که از خیلی سال پیش برنامش رو چیده بودن…بالدازار نمرده و
اومد نزدیک و دستشو گذاشت رو شونم و گفت مت:خواهش کردما…بیا بریم…همه دوس دارن ببیننت…میدونی چن ماهه که از همه فراری ای…باور کن دنیا به آخر نرسیده..من بهت قول میدم که سوین رو دوباره یه روزی میبینیم… ساشا:اگه ندیدم چی؟ مت:من مطمئنم که دیر یا زود دوباره میبینیش…
آهی کشیدم و به طرف کمد رفتم…
یه کت و شلوار مشکی با پیراهن مشکی برداشتم و رفتم توو سرویس پوشیدمشون…مت توو این چن وقت با حرفاش بهم امید میداد و شاید تا الان بخاطر این امید ها هس که طاقت آوردم… از سرویس بیرون رفتم و موهام رو آماده کردم…مت نگاهی بهم انداخت و گفت مت:ساشا چرا مشکی اخه؟؟!! مت اذیتم نکن…من لباس رنگی نمیپوشم…
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط آرت موزیک