نویسنده : زهرا پورخوانی
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان :
شیدا خواست از سر سفره بلند شه که با داد بابا خشکش زد و نشست:
فقط یک بار دیگه بخوای از این ناز و ادا ها داشته باشی میفرستم همون جهنم دره ای که ازش اومدی،فهمیدی؟
شیدا آروم سرش تکون داد که گفتم:
پدر حق ندارید سر زن من داد بزنید.
اونی هم که اون بالاست زنته.
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس